رد پای افسانه

جک که اهل کانزاس است، پس از مرگ مادرش به یک مدرسه شبانه روزی در مین فرستاده می‌شود. او احساس می‌کند که در جایگاه خود نیست و تلاش می‌کند تا با سایر دانش آموزان هماهنگ شود. با این حال، او با ارلی دوست می‌شود، پسری مرموز و عجیب و غریب که به عدد پی وسواس دارد و داستان‌های خارق العاده‌ای در مورد ماجراهای خود با برادرش فیشر تعریف می‌کند.

وقتی فیشر ناپدید می‌شود، ارلی متقاعد می‌شود که او هنوز زنده است و برای یافتن او راهی سفر می‌شود. جک که نسبت به دوستش احساس مسئولیت می‌کند، به او می‌پیوندد. همانطور که آنها با هم سفر می‌کنند، بینشان یک پیوند قوی ایجاد می‌شود و درس های ارزشمندی در مورد دوستی می‌آموزند.