برند : معتبر
دستهبندی : رمان و داستان
<بهترین کتاب ها با تخفیف ویژه در انتظار شماست>
وزی روزگاری، پسری به نام جک در کلبهای قدیمی با مادرش زندگی میکرد. آنها فقیر بودند و فقط یک گاو شیرده داشتند. یک روز صبح گاو آنها دیگر شیر نداد و مادر جک خیلی ناراحت و نگران شد. مادر از او خواست تا گاو را بفروشد. جک که برای فروش گاو به راه افتاده بود در مسیر با پیرمردی روبرو میشود که لوبیاهایی سحرآمیز داشت. پیرمرد گاو را از جک خرید و در ازای آن چند دانه لوبیا به او داد. مادر او که ماجرا را فهمید با عصبانیت لوبیاها را از پنجره بیرون انداخت و ... .